این وبلاگ جهت گردآوری زندگینامه شهدای راه آزادی ایران تنظیم شده است. نیاز است شما هموطنان عزیز در گردآوری این گنجینه سرخفام ما را یاری نمایید. ما برای درج اطلاعات هر چه بیشتر زندگینامه شهیدان، منتظر اطلاعات شما هستیم. به آدرس وبلاگهای ما مراجعه نموده و از اطلاعات آن دیدن کنید.
۱۳۹۳ دی ۳, چهارشنبه
۱۳۹۳ آذر ۲۲, شنبه
۱۳۹۳ آذر ۲۰, پنجشنبه
۱۳۹۳ آذر ۱۷, دوشنبه
۱۳۹۳ آذر ۱۱, سهشنبه
زندگينامه مجاهد شهيد مهدي عابدي-شيراز -استان فارس
زندگينامه مجاهد شهيد مهدي عابدي-شيراز -استان فارس
مشخصات شهید مهدی عابدی
محل تولد: كازرون
شغل - تحصيل: شهیدان قیام
سن: 50
محل شهادت: لیبرتی
زمان شهادت: 1391
گرامی باد یاد مجاهد شهید مهدی عابدی
مهدی، ستارهیی که ترانه جاودانگی خود را در
زندان لیبرتی سرود.
ستارهای تابان از کهکشان مجاهدین خلق ایران،
فرزند دلیر مردم کازرون، مجاهد خلق مهدی عابدی پس از 35سال مبارزه با دو دیکتاتوری
شاه و شیخ، سرفراز و پرافتخار در لیبرتی بهشهادت رسید.
مهدی پنجمین شهید از خانواده پرافتخار عابدی
است. پیش از او، 4تن از برادران مجاهدش عباس، عبدالله، سعید، و کاظم توسط جلادان خمینی
بهشهادت رسیدهاند. مهدی عابدی سوگند یاد کرده بود مجاهد بماند و مجاهد بمیرد و او
بهراستی در تمامی مراحل حیات پرافتخار و سراسر رزمش، تجسم سوگند خود بود.
مجاهد شهید مهدی عابدی در سال 1342 در کازرون
به دنیا آمد. در حالی که 15سال بیشتر نداشت، پرشور و بیباک به امواج خروشان انقلاب
ضدسلطنتی پیوست و بهرغم سن کم بهدلیل فعالیتهایش توسط رژیم شاه دستگیر شد و روزهایی
را در زندان بهسر برد. پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، همچون بسیاری از دانشآموزان
همسن و سال خود به صفوف میلیشیای دانشآموزی در کازرون پیوست و از سال 59، در حالی
که 17سال بیشتر نداشت، از خانه و خانواده و حتی شهر زادگاه خود هجرت کرد و بهعنوان
مسئول انجمن هواداران مجاهدین در آباده در مداری بالاتر بهطور حرفهای و تمام وقت
به مبارزه بیامان روی آورد. پس از 30خرداد 60 مهدی که بهدلیل فعالیتهایش برای دشمن
شناخته شده بود، دستگیر شد و بیش از 9ماه را در شکنجهگاههای خمینی گذراند و زیر شکنجههای
وحشیانه، قهرمانانه مقاومت کرد، اما به یمن جسارتش موفق شد به اتفاق 10تن دیگر از همزنجیرانش،
در فروردین 1361، از زندان فرار کند. مهدی پس از این فرار متهورانه به مجاهدانی که
در کنار مبارز شهید، الله قلیخان جهانگیری در کوههای فارس میجنگیدند، پیوست و بیش
از یک سال را در شرایط دشوار زندگی و نبرد در کوهستانها سپری کرد. اما مهدی که در آرزو
و اشتیاق وصل مجدد به سازمان میسوخت، به تلاشهای خود ادامه داد و در سال 62 توانست
با خروج از کشور، خود را به مجاهدین در منطقه مرزی برساند و در صفوف نیروهای آزادیبخش
مجاهد خلق سازماندهی شود. از آن پس مهدی با شوری افزونتر و انگیزهیی صیقلزدهتر،
نیرو و خلاقیت خود را در کسوت رزمندهای بیباک و بیم و فرماندهای دلیر، در بسیاری
از عملیاتی ارتش آزادیبخش بارز کرد.
مجاهد قهرمان مهدی عابدی که در تهاجم وحشیانه
نیروهای جنایتکار مالکی در 19فروردین 90 به سختی مجروح شده بود، بر آن بود که تا آخرین
قطره خون از اشرف دفاع کند. او تنها با تضمینهای سازمان ملل و کوبلر پذیرفت که برای
بازتأیید پناهندگی به کمپ لیبرتی منتقل شود. اما اکنون بیش از پیش آشکار شده است، لیبرتی
زندانی است که طراحی شده تا قتلگاه مجاهدین گردد. ولی هیهات که دشمن در سراشیب فروپاشی
و سقوط از این حمله نیز جز رسوایی مضاعف و تشدید بحرانهایش چیزی به دست آورد.
مهدی قهرمان، اندکی پیش از شهادت، خودش و دشمن
ضدبشری را این چنین تعیینتکلیف کرده و گویی پیشاپیش جواب رژیم آخوندی را داده بود.
او نوشته است:
«با استعانت از راهبر و پیشوای تاریخی
مجاهدین، سمبل وفای به عهد و فدای بیکران، یک بار دیگر ضمن تجدیدعهد با راهبر عقیدتیام،
استاتوی خودم را در لیبرتی به این شکل ترسیم و تعیینتکلیف میکنم. لیبرتی را ظرفی
برای برپایی ارتش آزادیبخش و پلی به سوی تهران میبینم و میدانم.
متعهد میشوم برای تحقق بند سین در لیبرتی شعله
جنگم را در همه زمینهها صد برابر و بیشتر کنم، تا امانت مردم ایران خواهر مریم به
تهران و حق دریغ شده از مردم را که همان رهبری میباشد، به دست آنان برسانم. بیشک
پیروزی از آن ماست. آینده از آن ماست.
درود بر رجوی، مرگ بر رژیم پلید آخوندی، زنده
باد ارتش آزادیبخش ملی ایران».
۱۳۹۳ آذر ۱۰, دوشنبه
بخشي از كتاب قهرمانان در زنجير - كشيدن خون زندانيان
بخشي از كتاب قهرمانان در زنجير - كشيدن خون زندانيان
در گزارشي از زندان اهواز آمده است : در طول 45 روز سه بار به سلول سرزدند و هرسه بار با كسيه هاي مخصوص خون و سرنگ و لوله آمده و بعد از كيسه ها را پراز خون كردند و برگشتند ، دفعه سوم حال يكي از زندانيان از شدت ضعف بهم خورد و نيمه بيهوش كف سلول افتاد . اين جريان در زندانهاي خوزستان بقدري رايج بود كه رژيم به صورت وقيحانه يي اخبار خون گرفتن اززندنيان را بصورتي واژگونه در روزنامه هاي خود درج ميكرد ، به سندي كه عينا از روزنامه هاي رژيم كليشه كرده ايم توجه كنيد . دژخيمان در يك نوبت خون 200 زنداني را براي تامين خون پاسداران در جبهه هاي جنگ گرفته اند و علاوه بر آن خبرش را بعنوان هديه توابين به جبهه ها در نشريات خود درج كرده اند (دو سند ضميمه ميباشد)
مجاهد شهيد روح افزا بابايي - نفت سفيد اهواز
مجاهد شهيد روح افزا بابايي - نفت سفيد اهواز
دگر صبح است و پایان شب تار است
دگر صبح است و بیداری سزاوار است
دگر خورشید از پشت بلندی ها نمودار است
دگر صبح است ...
مجاهد شهيد بتول جهانبخش - بهبهان
مجاهد شهيد بتول جهانبخش - بهبهان
گیرم که بر سر این باغ بنشسته در کمین پرنده اید
پرواز را علامت ممنوع می زنید
با جوجه های نشسته در آشیان چه می کنید؟
مجاهد شهيد اميرفخرالدين بندآبادي - بندرماهشهر
مجاهد شهيد اميرفخرالدين بندآبادي - بندرماهشهر
آغوشم آشيانه ي سبز پرنده هاست
تا كهكشان سربي مه شعله ور شود
تا بال كاروان سپيد كبوتران
با خون آفتاب سحرگاه تر شود
مجاهد شهيد البرز صالح خواه - مسجد سليمان
مجاهد شهيد البرز صالح خواه - مسجد سليمان
نغمه در نغمه خون
غلغله زد . تندرشد
شدزمين رنگ دگر ، زنگ زمان ديگر شد
آن دلاور كه قفس با كل خون ميآراست
لبش آتشزنه آمد،سخنش آذر شد
مجاهد شهيد احمدرضا سليمان جود - آبادان
مجاهد شهيد احمدرضا سليمان جود - آبادان
من باغ سبز وهمهمه پرداز جنگلم
انديشه ميكنم: توفان ترانه ايست بزرگ و شكوهمند
اشتراک در:
پستها (Atom)