۱۳۹۸ اردیبهشت ۷, شنبه

مجاهد شهید منصور سایانی


مشخصات مجاهد شهید منصور سایانی
محل تولد: بندرعباس
تحصیلات:‌ دانش آموز
سن: 18
محل شهادت: بندرعباس
تاریخ شهادت: 1360

🌹مجاهد شهید منصور سایانی در اردیبهشت سال 60 به دست پاسداران و چماقداران خمینی به شهادت رسید و پس از آن تظاهرات 200هزار نفره مادران مجاهد در 7اردیبهشت شکل گرفت.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ اردیبهشت ۴, چهارشنبه

مجاهد شهید بهزاد شریعت زاده


مشخصات مجاهد شهید بهزاد شریعت زاده
محل تولد: اهواز
تحصیلات: ديپلم
سن: 25
محل شهادت: اهواز
تاریخ شهادت: 1365

🌹ای جان به فدای آن که پیش دشمن
🌹تسلیم نمود جان و تسلیم نشد

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ فروردین ۲۶, دوشنبه

مجاهد شهید محمودرضا بحرینیان


مشخصات مجاهد شهید محمود رضا بحرینیان
محل تولد: بهبهان
شغل: زيست شناس
سن: 28
تحصیلات: -
محل شهادت: شوش
تاریخ شهادت: 1367

مجاهد شهید محمودرضا بحرینیان در عملیات آفتاب ارتش آزادیبخش ملی ایران به شهادت رسید.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ فروردین ۲۵, یکشنبه

فرازهایی از زندگی جاودانه‌فروغ اشرف، شهید مجاهد خلق بهمن عتیقی


مشخصات مجاهد شهید بهمن عتیقی
محل تولد: بندر ماهشهر
شهيدان سرافراز اشرف
سن: 38
محل شهادت: شهر اشرف
تاریخ شهادت: 1390

پیوستن به ارتش آزادیبخش ملی ایران: ۲۳خرداد ۱۳۷۶

«مگه می‌شه در مقابل خون شهدای قیام خاموش نشست. مگه می‌شه در مقابل خون ۱۲۰هزار شهید سکوت کرد و به این رژیم پلید تن داد». - از گفته‌های مجاهد قهرمان بهمن عتیقی

ستاره خونین سی و پنجم از جاودانه فروغهای اشرف، قهرمان خلق، بهمن عتیقی بود، که ظهر روز سوم اردیبهشت۹۰ در بیمارستان شهر بعقوبه به‌شهادت رسید.

مجاهد قهرمان، بهمن عتیقی، زاده دلیر مردم ماهشهر، فرزند مردمان محروم و زحمتکش جنوب، از جوانان پرشوری بود که پس از چشیدن طعم رنج و مشاهده دردهای خلقش، در سال ۷۶ به ارتش آزادی پیوست تا به‌عنوان یک رزمنده پرشور با قافله آزادی میهن در مسیر رهاندن وطن از چنگال ولایت پلید آخوندهای خونریز و مستبد، همراه و همسفر شود.

بهمن خود لحظه پیوستن به مجاهدین را اینطور گفته است:
«از سال ۷۴ سازمان را شناختم. چون کم و بیش سیمای مقاومت را می‌گرفتم. … در تاریخ 23/3/76 از ماهشهر همراه با دو سه نفر از دوستانم به آبادان رفتیم و… از مرز گذشتیم و به مجاهدین وصل شدیم».

او آمده بود تا به دریای خروش و انقلاب وصل شود.
یک همرزمش که از کودکی با بهمن همراه بوده و با هم به‌سمت اشرف حرکت کردند، لحظه انتخاب بهمن برای اشرفی شدن را این طور توصیف کرده است:
وقتی به او گفته شد آیا حاضری به اشرف و به مجاهدین بپیوندی بدون مکث گفت آری و با جان و دل پذیرفت. روز جمعه ۲۲خرداد ماه ۱۳۷۶ساعت ۰۸۳۰ یا ۰۹۰۰ صبح بود که مادرم گفت بهمن و رسول (مجاهد شهید رسول قنواتی) با تو کار دارند، وقتی آمدم، اول بهمن را دیدم، به‌محض این‌که مرا دید حتی سلام نکرد و بلافاصله گفت کی حرکت می‌کنیم، در لحظه مکث کردم که ببینم واکنش او چیست بعد گفتم وقت زیاد داریم، بهمن گفت من از دیشب خوابم نبرد، وقتی شنیدم که می‌توانم به اشرف بروم انگار دنیا را بهم دادند، او خیلی خوشحال بود مثل پرنده‌ای که از قفس آزادش کرده باشند، هنوز برق چشمانش در خاطرم نقش بسته، به او گفتم میدانی کجا داریم می‌رویم؟ گفت آره آن‌جائیکه سالیان آرزویش را داشتم.

بهمن همان‌قدر که به‌مجاهدین و به‌آزادی مردمش عشق می‌ورزید، نسبت به‌نظام ننگین ولایت‌فقیه و خمینی خون‌آشام خشمگین و پرکینه بود.

همان همرزم همراهش در این مورد این طور نوشته:
یک روز به من گفت، شیرین‌ترین لحظه زندگیم وقتی بود که نوشتم مرگ بر خمینی، چون مسبب تمام بدبختیهای مردم همین حیوان (خمینی) درنده و کثیف است، او به راستی تمام رذائل هستی را در رو ح پلید خمینی می‌دید و نام خمینی برایش تجسم درد و رنج یک خلق در زنجیر بود.

مجاهد قهرمان بهمن عتیقی، یک بار در جمع همرزمانش در اشرف، روایت سوگند و عهد و پیمان در مسیر مبارزه‌اش را این‌طور تعریف کرد:
«راستش سال ۸۰ بود که رفتیم پیش خواهر و برادر بودند، سوگند عضویت خوردیم… الآن که بچه‌ها لحظه‌هایشان را گفتند که رفتیم پیش رهبری همین را می‌خواستم بگویم، وقتی رفتم، برگه‌ام را که تحویل دادم، سوگندم را که خوردم خواهرمریم ایستاده بود، چند قدم آنطرف هم برادر ایستاده بود داشت با بچه‌ها صحبت می‌کرد، پیش خواهرمریم که رفتم بهش تعهد دادم که سراین موضوع بایستم، پیش برادر هم که رفتم، بهش گفتم که می‌خواهم حامل ارزشهای مجاهدی بشم بتونم اونو تو خودم احیا بکنم، بعد گفتم تا آخرش، تا دینش هستم و هیچ‌وقت ازش کوتاه نمی‌آیم، این ارزشهایی است که راحت به‌دست نیاوردم»

شور تبدیل شدن به مجاهدی پرتوان، بهمن فروتن و خاکی را سرشار از عشق به‌مردم و پر از حس رهایی کرده بود:
« برای چندمین وچندمین بار منتی که سازمانم بر سرم گذاشت و من را لایق این جنگ دانست، خدا را شکر می‌کنم. و با تمام وجود و از روی اوج و قله مجاهدت و خوشحالی تمام، انتخاب می‌کنم که در رکاب رهبری آرمانی و عقیدتی خودم، برادر مسعودو خواهر مریم، برای محقق کردن این ایدئولوژی پاک، که از برادر نشأت گرفته است بجنگم و …تا آخرین نفس وقطره خون با روی گشاده استقبال کنم و خواهان آن باشم و دیگر هیهات… بهمن عتیقی 21/1/88»

رهبر مقاومت، مسعود رجوی روز سوم اردیبهشت ۹۰ با اطلاع از شهادت مجاهد قهرمان بهمن عتیقی در بیمارستان بعقوبه عراق، در این باره چنین گفت:
«بهمن یکی از ۱۸ مجاهدی بود که در صحنه مجروح و بیهوش و توسط وحوش عراقی به گروگان گرفته شدند. اما زخم او بقدری شدید بود که ناگزیراو را به بیمارستان بعقوبه فرستادند.
گلوله به ستون فقرات خورده و نخاع را قطع و وارد شکم شده بود. پس از چند عمل جراحی دچار تشنجات شدید شد. علاوه بر این در اثر ضربات پسر خوانده ولی‌فقیه ارتجاع در عراق، احتمال مننژیت می‌رفت. آن‌گاه لخته‌های خون در عروق پا بر وخامت حالش افزود و سرانجام، به گفته پزشکان، در اثر آمبولی‌ریه جان سپرد.
درخواستهای مکرر در مکرر برای انتقال به بیمارستان نیروهای آمریکایی در ۲هفته گذشته، که سازمان ملل روز بروز در جریان قرارگرفته است، بی‌جواب ماند».

بی‌تردید، سرخی خون مجاهد قهرمان بهمن عتیقی، پرچم هیهات اشرفیان را در جنگ صد برابر گلگونتر و عزم فرزندان ایران را برای سرنگونی رژیم پلید ولایت‌فقیه حداکثر خواهد کرد.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

جاودانه فروغ اشرف، مجاهد شهید سعیدرضا پورهاشمی


مشخصات مجاهد شهید سعیدرضا پورهاشمی
محل تولد: شیراز
شهيدان سرافراز اشرف
سن: 45
محل شهادت: شهر اشرف
تاریخ شهادت: 1390

عشق آزادی، و محبت مردم، او را از اردوگاه اسیران جنگی بیرون کشید و به مجاهدی سرفراز آزادی تبدیل کرد.
سعید رضا پورهاشمی از فرزندان مردم شیراز بود. او در سال ۶۵ هنگامی که ۲۰ساله بود، به سربازی رفت و در جریان جنگ ایران و عراق در سال ۶۷ اسیر شد. اما عشق او به میهن و آزادی مردمش، او را به مجاهدین رساند.. سعیدرضا در نامه‌ای در خرداد ۶۹ پیوستن به ارتش آزادیبخش را درخواست کرد و نوشت: «… به‌دلیل پاسخ به ندای وجدان برای آزادسازی مردم و میهنم از دست بقایای رژیم خمینی به ارتش آزادیبخش می‌پیوندم و این را حق مسلم هر فرد می‌دانم».

حق مسلم مبارزه برای نجات مردم، سعیدرضا را به مجاهدی دلیر در نبرد آزادی، علیه استبداد ولایت‌فقیه تبدیل کرد. و او در سال ۶۹ در ارتش آزادیبخش ملی ایران در عملیات مروارید دلیری بسیاری از خود نشان داد.

سعیدرضا پورهاشمی‌پیوند عاطفی عمیقی با رهبری مقاومت داشت که در نامه‌هایش به روشنی دیده می‌شود. از جمله در نامه‌اش به تاریخ اسفند ۸۵ به مریم رجوی نوشت:
”به‌خاطر اشرفی بودنم این حق را دارم که در وصل به تو سرم را بالا بگیرم. در وصل و یاد تو که در همه این سالها با هر فتنه‌یی و محدودیتی، در نگاه و قلبت نفس کشیدم و خودم را بازیافتم“.

با چنین ایمان پاک و با چنین عشق و درکی از نفس کشیدن در فضای رهایی بود که سعیدرضا شاد و سرشار برای رهایی میهن و مردمش مبارزه و مقاومت می‌کرد. سالهای پایداری، سالهای آزمایش او در بوته صبر و وفا بود. و او سرفراز همه این میدانها شد.

اما آخرین نبرد، شکوهمندترین نبرد بود. با دست خالی به جنگ گرگهای خامنه‌ای رفتن. گرگانی جبون، اما تا دندان مسلح که با انبوهی زره و خود و سپر، با زرهیها و خودروهای آهنین، در برابر انسانهایی بی‌سلاح و بی‌دفاع و بی‌سپر هجوم آورده بودند.

چهره‌هاتان اشرفی ها! رنگ سرخ گل گرفت میهنی بوی شقایق، لاله و سنبل گرفت

استخوانهاتان شکست اما برای میهنی بهر آزادی به دنیای رهایی پل گرفت

آری، پایداری در برابر چنین درندگانی، آن هم با دست خالی، البته شکوهمندترین حماسه‌های دلاوری است. و سعیدرضا یکی از این دلاوران حماسی بود که روز نوزده فروردین به دست مزدوران خون‌آشام مالکی که از تهران دستور می‌گرفتند به‌شهادت رسید.

بدون شک خون این دلاوران، سقوط رژیم جنایتکار خامنه‌ای و مزدورانش را تسریع خواهد کرد. این وعده تاریخ است. درود بر سعید رضا که خونش تحقق وعده تاریخ را تسریع خواهد کرد.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

مجاهد شهید کامل منصوری


مشخصات مجاهد شهید کامل منصوری
محل تولد: اهواز
تحصیلات: ديپلم
سن: 25
محل شهادت: عراق
تاریخ شهادت: 1370

مجاهد شهید کامل منصوری در عملیات تدافعی مروارید ارتش آزادیبخش ملی ایران،  در عراق به شهادت رسید. 

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ فروردین ۲۴, شنبه

فرازهایی از زندگی جاودانه‌فروغ اشرف، مجاهد شهید خلیل کعبی


مشخصات مجاهد شهید خلیل کعبی
محل تولد: آبادان
شهيدان سرافراز اشرف
سن: 48
تحصیلات: -
محل شهادت: شهر اشرف
تاریخ شهادت: 1390

ما نه آن شیریم کز ما جان برد خصم وطن!
یا ز پنجه ما تواند بر پرد خصم وطن
مرغ دریاییم و با امواج توفان کرده خو
کی بط از امواج سهماگین بگرداندهست رو
این بود آغاز پایان تو ای دژخیم دون
سرنگونی سرنگونی سرنگونی سرنگون

«من خلیل کعبی فرزند ابراهیم، متولد ۱۳۴۲ از آبادان. از سال ۶۸ تاکنون شرف و افتخار آن را داشتم که در خدمت این رهبری و این ارتش باشم».

کلاس دوم راهنمایی بود که انقلاب سال ۵۷ به وجود آمد، زمان زیادی نگذشت که جنگ ویرانگر ایران و عراق شعله‌ور شد و خانواده خلیل از جمله جنگ زدگان و زندگی باختگان این جنگ ضدمیهنی بودند. خلیل از آن پس ناگزیر از ترک تحصیل شد و به شغل آزاد روی آورد تا کمکی برای امرار معاش خانواده‌اش باشد.

«آشنایی من با سازمان توسط دو تن از پسرعموهایم شروع شد. یکی جابر ملقب به توران کعبی که درقتل‌عام سال ۶۷ زندانیان سیاسی توسط خمینی اعدام شد و دیگری مسعود فرزند مهدی که دبیر راهنمایی بود و در آغاجاری به دست خلخالی دژخیم به همراه ۱۵تن دیگر از اعضا و هواداران مجاهدین اعدام شد. من و همه خانواده و آشنایان محل شیفته اخلاق و خلوص و پاکی آنها شده بودیم. در آن ایام سیل عظیمی روستاها و مناطق مسکونی آبادان و خرمشهر را فراگرفته بود. و سازمان بسیج کمک به سیل زدگان داده بود… من با دستگیری و اعدام این بچه‌ها از سازمان قطع شدم. از سال ۶۳ تا ۶۵ در زندانهای رژیم در ماهشهر بودم. سه ماه پس از آزادی به قصد خروج از کشور از مرزهای آبی جنوب سفر کردم. و توانستم یک بار دیگر به سازمان وصل شوم. در سال ۶۸ وارد ارتش آزادیبخش شدم و تاکنون و تا آخرین نفس و قطره خونم عضو آن هستم و خواهم بود».

زندگی پرفراز و نشیب مجاهد خلق خلیل کعبی، با دفاع جانانه‌اش از خاک اشرف، اوجی پرشکوه گرفت و نامش در حلقه نگاهبانان اشرف پایدار ثبت گردید. 
روحش شاد و راهش پررهرو باد.



با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ فروردین ۱۹, دوشنبه

جاودانه فروغ اشرف، مجاهد شهید محمدرضا یزدان دوست


مشخصات مجاهد شهید محمدرضا یزدان دوست
محل تولد: آبادان
شهيدان سرافراز اشرف
سن: 54
محل شهادت: شهر اشرف
تاریخ شهادت: 1390

«من از آن روز که خود را در بند شهر اشرف احساس کردم، همیشه سراپا احساس غرور و شعف ایدئولوژیکی داشته و با کمال سربلندی احساس می‌کنم که آزادترین فرد هم هستم». این قسمتی از یک نوشته مجاهد شهید محمدرضا یزدان دوست است. گویی حافظ این بیت را در وصف حال محمدرضا سروده است که:
«حافظ از جور تو، حاشا که بگرداند روی  
من از آن روز که در بند توام آزادم»

محمدرضا یزدان دوست در یک خانواده کارگری دیده به جهان گشود. پدرش کارگر شرکت نفت و پیرو رهبر نهضت ملی ایران دکتر مصدق بود. از همین رو محمدرضا در خانواده‌یی مبارز بزرگ شد. همین زمینه باعث شد که او بعد از انقلاب ضدسلطنتی به‌محض آشنا شدن با آرمانهای مجاهدین همراه دو خواهرش شهین و مهین یزدان دوست به‌طور تمام وقت به صفوف مقاومت پیوست. هر دو خواهر محمدرضا، در جریان مبارزه با رژیم خمینی به قافله شهیدان سرفراز آزادی پیوستند. شهین در سال ۶۱ به دست دژخیمان خمینی جلاد در زندان اهواز اعدام شد، و مهین در عملیات کبیر میهنی فروغ جاویدان، در صفوف ارتش آزادیبخش جنگید و قهرمانانه به‌شهادت رسید.

محمدرضا خود از سال ۶۱ تا ۶۷ را در زندانهای خمینی در اسارت گذراند. او در خاطراتش می‌گفت برای این‌که مرا به ندامت بکشانند پدرم را به ملاقاتم آوردند، تعجب کردم و گفتم مگر نمی‌دانی برای چه تو را آورده‌اند؟ چرا پذیرفتی؟ پدرم گفت: آمده‌ام حرف خودم را به تو بگویم نه حرف آنها را. اگر تسلیم شوی، هیچ نشانی از من نداری و از خانواده بیرونت می‌کنم.

محمدرضا به‌محض آزادی در اردیبهشت ۶۷ در جستجوی شریان حیات واقعی خود برآمد و آن را در اشرف یافت و به آن پیوست. او در این باره نوشت: «تقاضامند هستم که از روی نیازمندی خودم با تمام وجودم و تک‌تک سلولهایم، با تقاضای من موافقت شود».

مجاهد شهید محمدرضا یزدان دوست از آن پس سراپا شور و شوق در هر موضع مسئولیتی برای انجام وظایفش، سراز پا نمی‌شناخت و به گواهی یارانش، با عشق نسبت به همرزمانش، در هر کاری پیشقدم بود.

این مجاهد قهرمان، پس از سالها مجاهدت بی‌امان سرانجام در ۱۹ فرودین ۱۳۹۰ در دفاع از خاک اشرف همان‌طور که خودش نوشته بود به «کمال سر بلندی و احساس غرور» رسید و سرفرازانه به جاودانه‌فروغهای آزادی پیوست. درود بر مجاهد شهید محمدرضا یزدان دوست روزی که‌ زاده شد، روزی که مبارزه در راه آزادی مردم ایران را انتخاب کرد و روزی که به عهد خود با خدا و خلق وفا کرد.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ فروردین ۱۷, شنبه

فرازهایی از زندگی جاودانه‌فروغ اشرف - مجاهد شهید غلام تلغری


مشخصات مجاهد شهید غلام (مازیار) تلغری
محل تولد: روستای دشت بزرگ ـ اهواز
شهيدان سرافراز اشرف
شغل: کارگری، آهنگری، جوشکاری
سن: 42
محل شهادت: شهر اشرف
تاریخ شهادت: 1390

پیوستن به ارتش آزادی‌بخش: ۱۳۷۹

«باید تمام فکر و توانم را در راه مبارزه و انقلاب به‌کار بگیرم» - از نامه‌های مجاهد شهید غلام تلغری

این احساس وظیفه، یک احساس انقلابی است، خاص و ویژه جانهای رها از خویشتن، و درجه‌یی از تعالی روح انسان را نشان می‌دهد. تعالی‌یی که تنها با گذر از کوره انقلاب در خویشتن خویش و گسستن زنجیرهای وابسته ساز در اندیشه و درون میسر می‌شود. و غلام، این فرزند رنج و کار و محرومیت از روستاهای اهواز، توانسته بود این مسیر را طی کند:
«خودم، برای یک آرمان بزرگ و هدفی که داشته‌ام، گام به جلو نهادم تا بتوانم به آن هدفم برسم».

هدف چه بود؟ باز هم از خود غلام بشنویم:
«با توجه به ظلم و ستمگری که توسط آخوندهای ضدبشر صورت می‌گرفت نمی‌توانستم این وضع را تحمل کنم. و تنها دلیل را وارد شدن به ارتشی می‌دانم که هدف نهایی آن سرنگونی (این رژیم) باشد».

مجاهد شهید غلامرضا تلغری، فرزند دلیر مردم خوزستان که عمری را در روستاها و شهرهای خوزستان با فقر و تنگدستی و رنج و زحمتکشی و کار گذرانده بود، عاقبت راه را جست و به ارتش پیکار پیوست.
زندگی با زحمتکشان و رنج کشیدگان باعث شد که او به فکر راه چاره بیفتد و با جدیت برای پای گذاردن به‌آن برخیزد. و این جدیت او را به جدی گرفتن ضرورت « انقلابی در خویش» رساند.

او در نامه‌ای به مریم رجوی، در کسوت شعری با نام « انقلاب من» می‌نویسد:
من آن انقلاب را با اعماق قلبم می‌خواندم. چرا که این انقلاب قلب اشرفی است.
انقلاب آب مقدسی است که گوهران بی‌بدیل و نوامیس ایدئولوژیک و شهیدان را با لبخند و مهربانی غسل تعمید می‌دهد.
آری انقلاب من برای (رهایی) دختران کوچک، با موهای ژولیده و پسران پابرهنه است
انقلاب من برای رهایی دختران خیابانی است
انقلاب من به‌کار مجاهدان خلق می‌آید تا با نغمه و سرودشان، آینده شکوفا شود.
چرا که انقلاب آن زمان معنی می‌یابد که قلب مجاهدانش نیرومندانه در تپش باشد.

***
مجاهد خلق غلام تلغری، در نامه دیگری در دیماه ۸۸ خطاب به رهبر مقاومت نوشت: «تمام این دستاوردهای ما، از همین انقلاب است که خط سیاسی و استراتژی ما را پیش می‌برد… لذا مجدداً سوگند به امضای خون و نفسی که داده‌ام، تا آخرین لحظه و تا آخرین قطره خونم از ارزشهای انقلاب دفاع و نسبت به آن در رکاب سردار بزرگی هم‌چون خود شما و خواهر مریم از روی نیاز خودم با هر قیمتی که باشد وفادار بمانم.»
۸۸/۱۰/۲ غلام تلغری

غلام که از سال ۷۹ به ارتش آزادی پیوسته بود، در تمام سالهای پایداری اشرف، سرفرازانه از کوره‌های آزمایش عبور و برای نگهداری این برج آزادی، تلاش کرد. آخرین صحنه‌های پایداری‌اش از همه پرشکوه‌تر بود. شش وهفت مرداد ۸۸ و و شکوهمندتر از آن، در جمعه خونین اشرف در نوزدهم فروردین ۹۰، قامت سرفرازش صخره دفاع از اشرف بود.

بی‌شک، هنوز هم‌چنین است. قامت خونین این صخره‌های پایداری، از اشرف برای آزادی ایران دفاع خواهد کرد.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ فروردین ۱۶, جمعه

شکر نعمت وصل - نگاهی به زندگی جاودانه‌فروغ اشرف، شهید مجاهد خلق شهناز پهلوانی


مشخصات مجاهد شهید شهناز پهلوانی
محل تولد: رامهرمز
شهيدان سرافراز اشرف
سن: 50
محل شهادت: شهر اشرف
تاریخ شهادت: 1390

تولد: ۱۳۴۰- رامهرمز
شهادت: ۱۹فروردین ۱۳۹۰- اشرف

سالها در پی وصل به‌سرچشمه بود، وقتی به‌اشرف رسید، احساس قطره‌یی را داشت که به‌ دریا پیوسته است. شکر نعمت وصل را می‌شد در شور و اشتیاقش برای کار و مسئولیت و به‌میدان شتافتن دید که پرشکوه‌ترین فرازش در روز ۱۹فروردین بود.

شهناز پهلوانی، زن مجاهدی که برای وصل سیر و سلوکی سخت و طولانی را طی کرده بود، اکنون در وصل خود جاودانه شده است. او خود درباره مسیری که تا وصل به‌مجاهدین و رسیدن به‌اشرف طی کرده نوشته است:
«من در خانواده‌یی مذهبی یا به‌عبارتی متعصب که اسلام را تقلید کورکورانه از آخوندها و خم و راست شدن بدون مفهوم روزانه که نماز نامیده می‌شد، بزرگ شدم. هربار که به اصفهان می‌رفتم (به جلسات آخوندها) احساس تضادم از چنین اسلامی بیشتر می‌شد… بعد از انقلاب خوب جو سیاسی باز شد و آرزوی من برآورده گردید. هر کتابی می‌خواستی وجود داشت و من نیز چون تشنه‌یی که هرچه آب دریا را می‌نوشد تشنه‌تر می‌شود، شده بودم».

شهناز وقتی در جستجوهایش با نام مجاهدین آشنا می‌شود، درنگ نمی‌کند:
«بعد از کلاس رفتم دفترشان، از قضا آن روز یک سخنرانی از برادر مسعود گذاشته بود. بدون سختی آرام نشستم و گوش دادم ولی ندایش تا مغز استخوانم اثر کرده بود. سعی کردم مقاومت کنم و احساسم را حتی از خودم پنهان کنم و مطالعه را چاره می‌دانستم…».

شهناز که در آن زمان هنوز دانش‌آموز بود، در کنار مجاهدین فعالیت را آغاز می‌کند و هر چه می‌گذرد و به سرعت پیوندش عمیق‌تر می‌شود:
«تابستان که به نجف آباد (اصفهان) رفتیم، بازگشتی در آن نبود و من تا آن زمان میزان وابستگیم را به سازمان نفهمیده بودم، دیگر قادر نبودم بدون آنها زندگی کنم…».

شهناز که برای رسیدن به‌اشرف راه سخت و طولانی را طی کرده بود، به‌راستی شکرگزار نعمت وصل بود و این را می‌شد در تمام لحظات زندگی انقلابیش و تمام حرفها و نوشته‌هایش دید.

«همیشه به‌خاطر بودن در زیر چتر رهبری مسعود و مریم سپاسگزار خدای یکتا هستم اگر‌چه می‌دانم اگر حتی سلول سلول وجودم زبان بگشایند قادر نیستم پاسخگوی حتی یک دقیقه هدایت و داشتن چنین رهبری را جبران کنم».

روز ۱۹فروردین با اصرار، خودش را به صفوف اول رساند. می‌گفت می‌خواهم از خاک اشرف که حریم آزادی و امید مردم ایران است تا آخرین قطره خونم دفاع کنم. شوق پرواز وجودش را پرکرده و سرانجام به عهدش و سوگندش وفا کرد و چون ستاره‌یی د‌رخشان به کهکشان شهیدان پیوست.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ فروردین ۱۵, پنجشنبه

در رکاب خورشید برگهایی از زندگی کوتاه اما پربار جاودانه‌فروغ اشرف، شهید مجاهد خلق نسترن عظیمی دزفولی


مشخصات مجاهد شهید نسرین عظیمی دزفولی
محل تولد: دزفول
شهيدان سرافراز اشرف
سن: 24
محل شهادت: شهر اشرف
تاریخ شهادت: 1390

«می‌خواهم که با تمام قوا از ارزشهای سازمان دفاع کنم و در این کارزار بزرگ در کنار سایر اشرفیها در تمام صحنه‌ها و رویاروییها هیهات مناالذله خودم را بگویم و تا آخرین قطره خونم در رکاب خواهرمریم بمانم» - از نامه مجاهد شهید نسترن عظیمی به مریم رجوی

بی‌قرار بود و برای پرواز رهایی لحظه‌شماری می‌کرد، تنها کلام بر لب‌اش بیا بیا بود؛ این صدای نسترن است:
«در واقع این همون معامله خامنه‌ایه، این همون معامله خامنه‌ای با مالکیه که چون کار خودش رو تو قیام تو ایران تموم شده می‌بینه و اتفاقا ما پیام مجاهد شهید محسن دگمه‌چی رو همین چند وقت پیش شنیدیم. پیام ایشون به همه اشرفی‌ها به همه اشرف‌نشانها و به همه مردم ایران ایستادگی، ایستادگی و ایستادگی بود و ما هم همونطور که از قبل گفتیم و الآن هم به ولی‌فقیه ارتجاع می‌گیم همین پیاممون بیا بیا بهشه. هر چی تو چنته‌داری بیار، هر کاری می‌خوای بکن، ما ذره‌یی از آرمان مون، ذره‌یی از هدف‌مون کوتا بیا نیستیم».
«تعهد می‌دم که همیشه حاضر به جنگ باشم. همیشه شمشیرم آماده باشه. حاضرم، به خدا تا آخرش هستم فقط سازمان و رهبری‌ام رو دارم. به همه چیز هم بیا بیا می‌گم». از نامه به رهبر مقاومت

چهار روز قبل از شهادتش گفت: «پیام ما به‌عنوان مجاهد اشرفی به‌عنوان زنان مجاهد اشرفی یک چیز بیشتر نیست، اونهم اینه که: ولی‌فقیه هر چی تو چنته‌داری بیار. زرهی که سهله بیشتر از اینش رو هم بیار. ما خیلی وقته که بیا بیا مون رو گفتیم، الآن هم می‌گیم و تا وقتی تو رو سرنگون نکنیم مطمئن باش که ذره‌یی از این مسیر و ذره‌یی از این هدف مون کوتاه بیا نیستیم.

نسترن بی‌قرار بود. دل در گرو خلقی اسیر داشت و نبض‌اش همواره با آنان می‌تپید. در شب عاشورای سال۸۸ درحالی‌که قیام در ایران جوشان و خروشان بود نوشت:
«این‌جانب نسترن عظیمی در شب عاشورا و در شرایطی که خلق قهرمان، ایران را با خون پاک خود از هرگونه شرک و یزیدیان مطهر ساختند و عزم خود را جزم کردند تا یزید زمان را سرنگون سازند من هم به‌عنوان مجاهد خلق که همه چیزم را فدای خلقم کردم و در مسیر عاشورا قدم گذاشته‌ام در شروع بهار ۷ خود را نیازمند می‌بینم که در مداری بسا بالاتر دوباره انتخاب کنم، دوباره به امام حسین حاضرم را بگویم و با ۱۲۰هزار شهید که اکنون خونشان به گل نشسته... عهدی دوباره می‌بندم و با برداشتن این قدم و هم سو با مردم ایران علیه ظلم و ستم خمینی و آل خمینی آماده و حاضر به جنگ هستم... . هیهات منا الذله. حاضر حاضر حاضر-۵-۱۰-۸۸».

وقتی نسترن عظیمی را دستگیر کردند، سال دوم کامپیوتر را می‌گذراند، دانشجویی فعال بود و در بسیاری از تجمعات اعتراضی دانشجویان به‌خصوص در دانشگاه پلی‌تکنیک شرکت داشت و همین خاطر او را دستگیر کردند. نسترن مدتی را در بند ۲۰۹ به‌سر برد. اما زندان اراده او را برای ادامه مبارزه به شیوه مؤثرتر جزمتر کرد. پس از آزادی از زندان، از طریق یکی از آشنایانش با مجاهدین و اشرف آشنا شد.

«تا آذر ماه ۸۵ که نیلوفر از اشرف برایم نامه داد. من نمی‌دانستم که سازمان وجود دارد. همین باعث کنجکاوی من شد. در اینترنت شروع کردم به سرچ و جست و جو... کم کم تصمیم گرفتم که به اشرف سفری داشته باشم و رابطه‌ام را با سازمان قوی‌تر کردم.

نسترن برای دیدار و آشنایی به اشرف آمد. اما در بازگشت به ایران، دستگیر شد. اما حال دیگر دنیایش عوض شده بود، آن‌چه در اشرف دیده بود تا اعماق وجودش رسوخ کرده و روح زلالش را سیراب کرده بود. وقتی با وثیقه‌یی سنگین آزاد شد، دیگر ماندن تحت آن حاکمیت ننگین و مشاهده دردهای مردم بدون این‌که بتواند کاری برای آنها بکند، برایش رنجی جانکاه و تحمل‌ناپذیر بود. او انتخابش را کرد‌ه بود، فکر ادامه تحصیل، وثیقه سنگین و تهدید دستگیری مجدد در مسیر، چیزهایی نبودند که بتوانند کمترین خللی در اراده او برای رسیدن به آن‌جا که برایش بی‌تاب بود، ایجاد کنند. او برای اشرف بی‌قرار بود و به‌اشرف پیوست.
خودش در این مورد نوشته:
در این پروسه به این رسیدم که هیچ‌کسی اتفاقی اشرفی نشده است. اشرف هم در خاک خلاصه نمی‌شود که ساده بتوان آن را به‌دست آورد. برای اشرفی ماندن باید (قیمت) داد… الآن که این سعادت نصیبم شده است که در مقام یک اشرفی بتونم در این کار حضور داشته باشم تعهد… می‌دهم که این ۶سال پایداری را پر کنم…».

آنها که نسترن را در صحنه‌های نفس‌گیر ۶ و ۷مرداد دیده بودند چنین گواهی دادند:
«روز ۶مرداد، روز حمله به اشرف در مرداد۸۸، نسترن درصف اول بود و در مقابل مزدوران مهاجم می‌جنگید»

اما این بار در ۱۹فروردین، نسترن، نسترن دیگری بود. آخر او تعهد جنگ صد برابر داده و نوشته بود:
«من مجاهد خلق اشرفی با اشراف کامل به شرایط درسال قیام و خیزش متعهد می‌شوم که در راستای تحقق آرمانم گام بردارم و حاضرم برای تحقق آن بهایش را بپردازم این منم مجاهد خلق که فریاد سر می‌دهم هیهات منا الذله با عزمی راسخ‌تر از قبل در پیوند با شهیدان راه آزادی»

و این چنین بود که نسترن در حماسه فروغ اشرف در حالی که تنها ۲۴بهار را تجربه کرده بود، اما شهامت و جنگ‌آوریش به سرداران جنگ‌دیده و میدان آزموده می‌مانست؛ جنگی با دستهای خالی و تنهای بی‌سپر در برابر گلوله و تیربار و زرهی و هاموی باشد.

آری نسترن این چنین بر عهد و سوگند خود وفا کرد و خروش حاضر، حاضرش را در برابر دژخیمان به فریادی که طنینش تا جاودان باقی خواهد ماند مبدل ساخت.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ فروردین ۱۳, سه‌شنبه

گرامی باد یاد و خاطره بهارآوران مروارید، شهریار غفاری


مشخصات مجاهد شهید شهریار غفاری
محل تولد: بوشهر
شغل: ورزشکار، مربی کوهنوردی
سن: 27
تحصیلات: -
محل شهادت: عراق
تاریخ شهادت: 1370

مجاهد شهید شهریار غفاری در عملیات تدافعی مروارید در عراق به شهادت رسید.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

گرامی باد یاد و خاطره بهارآوران مروارید، شهریار شجاعتی


مشخصات مجاهد شهید شهریار شجاعتی
محل تولد: شيراز
شغل: شغل آزاد
سن: 26
تحصیلات: -
محل شهادت: عراق
تاریخ شهادت: 1370

مجاهد شهید شهریار شجاعتی در عملیات تدافعی مروارید در عراق به شهادت رسید.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید