مجاهد صدیق مسعود نصیری پس از ۴دهه نبرد بیامان با استبداد ولایت فقیه در بیمارستان در آلبانی درگذشت و به یاران شهید و صدیقش پیوست.
مسعود نصیری در شهریور۱۳۳۷ در مسجد سلیمان در یک خانواده کارگری به دنیا آمد. پدرش کارگر شرکت نفت بود و با فوت پدر در سال ۵۶ ناچار از کار برای تأمین درآمد خانواده شد. در شهریور۵۸ با سازمان مجاهدین آشنا شد و همراهی با مجاهدین را با کمک مالی و شرکت در گردهماییها آغاز کرد.
مسعود که در روزهای قبل از ۳۰خرداد دستگیر شده بود، پس از آزادی از زندان در اسفند۱۳۶۴ با تلاش بسیار خودش را بهتشکیلات مجاهدین در منطقهٔ مرزی رساند. با تشکیل ارتش آزادیبخش ملی ایران، مسعود قهرمان در زمرهٔ اولین گروههایی بود که لباس رزم ارتش آزادی را پوشید و در اکثر عملیات، بهویژه عملیات بزرگ آفتاب، چلچراغ، و فروغ جاویدان و در بیش از ۴۰مأموریت شناسایی با رشادت تمام جنگید و مسئولیتهای حساسی مثل شناسایی با نفوذ در قلب نیروهای دشمن و مأموریتهای دیدبانی را بهعهده داشت. یکی از فرماندهان ارتش آزادیبخش در توصیف مسئولیتپذیری مسعود در کار شناسایی و دیدبانی نوشته است:
«تیم او از جسورترین تیمهای ارتش بود و دقت اطلاعات آنها در شناسایی بیمانند بود . در اغلب مواقع آنها برای شناسایی به عمق مواضع دشمن میرفتند و مسعود با مهارت و دقت و مسئولیتپذیری بیمانندی به وظایف و مسئولیتهای گروه جامه عمل میپوشاند و اهداف مأموریتها را محقق میکرد».
درخشش مسعود قهرمان در دوران پایداری پرشکوه نیز یکی دیگر از فرازهای به یاد ماندنی زندگی انقلابی این مجاهد قهرمان است. صبر و پایداری رزمنده در برابر محاصره و حمله و هجوم و موشکبارانها و پیشتازی و مایهگذاری در کمک به همرزمان از ویژگیهای برجستهٔ او بود.
او در نقشه مسیرهایش تعهد خود به پایداری تا آخر را چنین رقم میزد:
«الان که این متن را مینویسم شب احیاء شب شهادت مولای متقیان علی ابن ابی طالب (ع) است.
مجاهدی هستم که در این شب قدر، به فرق سر شکافتهٔ امیر مؤمنان میاندیشم و پیمانم را میبندم تا انتقام خونش و خون یارانش را در این دوران بگیرم و عزمم راسختر میشود که در راه آزادی مردمم از زیر ستم ملایان خونآشام حاکم بر ایران و برای جنگ صد برابر و هزار برابر آمادهتر میشوم.
وقتی به تکتک شهدای فروغ ایران و فروغ اشرف فکر میکنم احساس میکنم نه ۴۷شهید بلکه توان تمامی شهیدان راه آزادی را دارم تا بجنگم و بجنگم و بجنگم.
من یک رسالت دارم و آن اینکه برای پیروزی و رها کردن مردمم بجنگم و عزمم فقط برای پیروزی صد روی صد و برای نبرد صد برابر و هزار برابر (است). مسعود نصیری خدارحمی ۳۰مرداد ۹۰»
این قهرمان مجاهد خلق در برابر بیماری نیز دلاورانه جنگید و پایداری کرد.
یکی از همرزمانش در مورد روحیهٔ او در دوران بیماریاش مینویسد:
«آنقدر سرشار و سر زنده بود که کمتر کسانی از دوستانش متوجه ببماریش شدند همواره خودش را شکرگزار و بدهکار انقلاب خواهر مریم و جمع میدانست.
همرزمانش بسیار او را دوست داشتند و از و سر زندگی او انگیزه میگرفتند.
با همهٔ درد و رنج جانکاه بیماریش حاضر نبود کار و مسئولیت اش را رها کند و به عهده دیگری بگذارد . درد را تحمل میکرد و با پشتکاری شگرف به وظایف و مسئولیتهایش عمل میکرد. مسعود همه تلاشش این بود که ارزشهای انقلاب را در مسئولیت و همزمان در مواجهه با بیماری بکار بگیرد».
خانم مریم رجوی درگذشت مجاهد قهرمان مسعود نصیری را به همه همرزمان مجاهدش و به خانوادهٔ گرامی او و مردم مسجدسلیمان تسلیت گفت و افزود:
«درود بر برادرم مسعود نصیری که براستی مجاهدی بیباک و سرشار از اخلاص و ایمان بود که از چهار دهه پیش پا به میدان رزم و پیکار در برابر ارتجاع و استبداد زیر پرده دین نهاد و در میدانهای مختلف نبرد با دلیری تمام جنگید؛ از رویارویی با چماقداران و پاسداران رژیم در فاز سیاسی تا رزمآوری در نبردهای رهاییبخش و حماسههای آفتاب و چلچراغ و فروغ جاویدان و تا رزم درخشان در دوران پایداری پرشکوه بهویژه نبرد و مقاومت با دست خالی در برابر وحوش ولایت فقیه در عراق.
او که در تمامی این میدانها قهرمانی جسور و شجاع بود با رزمآوری مضاعف در کارزارهای پس از مهاجرت به آلبانی و در اشرف۳ نیز نشان داد که مجاهد اشرفی با تکیه به آرمان و ایمانش در تمامی میدانها و پهنهها، رزمآور و شکافنده و راهگشاست.
سلام بر او که زیستن و مجاهدت و شهادت را در راه خدا و خلق و در مسیر آرمان آزادی را برگزید و صدیق و رستگار و جاودانه شد.
یارانش با زنده کردن ارزشهای رزمآوری این مجاهد سرفراز اشرفی، جای خالیش را به اضعاف پر خواهند کرد و راه و رسم پایداری و جنگآوری او در جوانان شورشگر مسجدسلیمان و در نبرد کانونهای شورشی و در قیام مردم قهرمان ایران بهبار و ثمر مینشیند».