پروازکن پرنده کوچک
پرواز کن، پرندهی کوچک، پرواز کن
تا فراسوی خیال، بال بگشای
تا نرمترین ابرها
و سپیدترین پرندگان
فراتر از نسیم عشقی بهشتی
و از سیارهها و ستارگان، درگذر
جهان تنهای ما را ترک گوی
از اندوه و درد بگریز
و آنگاه باز پرواز کن!
پرواز کن ای گرامیترین
که اینک! آغاز سفر بیانتهایت فرا رسیده است
شادی شایستهات را
که بسا زیباتر از جهان ماست برگیر!
و به ساحلی دیگر پربکش!
آنجا که صلح و دوستی افزونتر است
و این خاطره را نیز، چه تلخ و چه شیرین،
تا دیدار دیگرمان
بیاد داشته باش.
پرواز کن، بیهراس پر بکش
بی درنگ نفسی
یا فروریختن اشکی.
زیرا که قلبت فراتر از تو پرکشیده
و روحت به آزادی رسیده
راهی شو! بیدرنگی برای من
که تو برفراز جهان، صعود خواهی کرد
فراتر از دستهای زمان!
ماه برخواهد آمد و مهر غروب خواهد کرد
لیک من از یادت نخواهم برد.
پرواز کن، پرندهی کوچک من پربگشای
تا بدانجا که تنها
آوای ترانهی فرشتگان طنینانداز میشود.
آنجا که زمان، حقیقی ست
و آنگاه !
آوازی در ده و روشنایی را دریاب.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر