متولد: هندیجان، سال 1354
تاریخ پیوستن به سازمان: سال 1379 با عبور از اروندکنار
حسین سال 1379 و در دافعه از ظلم و ستم آخوندی که جز فقر و بیکاری و اعتیاد ارمغانی برای مردم نیاورده بود، جذب مبارزه و آرمانهای مجاهدین شد و با ترک خانه و کاشانه، و با عبور از اروند کنار در سودای پیوستن به مجاهدین، وارد عراق شد و سرانجام بهدنبال 15سال مبارزه سراسر ابتلاء و آزمایش، رو سپید و سرفراز، جان فدای آرمان آزادی و آبادی ایران کرد.
حسین خود در زندگینامهاش نوشته: خیاطی که او برای کار نزدش رفته بود، یک هوادار مجاهدین بود. خیاطی که پس از کسب شناخت مکفی از حسین، او را با نام و آوازه مجاهدین خلق آشنا میکند تا جاییکه پس از مدتی با یکدیگر هنگام کار دوزندگی، به رادیو صدای مجاهد گوش میکردند. او سپس با نشستن پای برنامه تلویزیونی مجاهدین (سیمای مقاومت) چشمش به دنیای دیگری باز میشود.
حسین سرانجام تصمیمش را میگیرد و پسانداز چند سالهاش در مشاغلی همچون، صیادی، گچ بری و خیاطی را به یک راه بلد میدهد و با پذیرش همه خطرهای محتمل، با عبور از مرز آبی ایران و عراق خود را به قرارگاههای مجاهدین میرساند و به یک اشرفی تمامعیار تبدیل میشود.
نامهها، وصیت نامهها و عهد و پیمانهای کارگر انقلابی مجاهد خلق، حسین گندمی نشان از پر شورترین فصل زندگی او دارد.
او در یکی از تجدید پیمانهایش نوشته: ”من مجاهد خلقم، مجاهد میمانم و مجاهد میمیرم... . در این رابطه از همرزمان و سازمان و یاران اشرفنشان و مردم ایران که شاهد سوگند مجاهدی من بودهاند میخواهم که روی من حساب کنند... من مبارزه با رژیم کثیف و خونآشام خمینی که هر روز از ملتم قربانی میگیرد را با آگاهی کامل و اختیار و عشق بیپایان انتخاب کردهام.
از اینکه چنین سازمانی وجود دارد که من بتوانم حق خود و ملت قهرمان ا یران را از این وطنفروشان پست بگیرم خدا را شاکر هستم. و از خدا میخواهم در این راه مرا ثابت قدم نگهدارد و افتخار اینرا به من بدهد که خون ناچیزم را فدای خاکپای خواهر مریم و برادر مسعود بهخاطر کمک به راهیافتگی من عطا کرده (کنم).“
حسین قهرمان، در نامهیی به خواهر مریم در تاریخ 10شهریور 93 نوشته بود:
”همیشه با این آرزو زندگی میکنم و امیدوارم بتوانم یک روز از خجالت زحمات شما دربیام و شما را به خلق اسیرمان برسانم“
حسین که اینک مراحل چشمگیری از رشد انقلابی را طی کرده، در نهایت پختگی سیاسی و شهامت انقلابی، در نامهیی دیگر به رهبر عقیدتیاش مینویسد:
”خدا کند رژیم با این وضعیت بحرانی وحشتناکی که دارد و فشاری که با این بحثها روی آن آوردیم، شلیک کند.“
حسین در جریان 15سال مبارزه حرفهای در صفوف مجاهدین و با عبور از کوره ابتلائات مختلف، به یک کادر زبده مجاهد خلق تبدیل شد. مجاهدی که در برابر سهمگینترین توطئههای سیاسی و مرگبارترین عملیات زمینی 88 و 90 یا حملات موشکی، با خونسردی و استواری بایسته یک مجاهد کار کشته، قهرمانانه ایستاد و از آرمان آزادی و برابری برای مردمش دفاع کرد.
به این ترتیب حسین قهرمان، سرشار از اندیشههای پاک مجاهدین و انقلاب مریم رهایی، سرانجام در غروب روز هفتم آبان 94 و در جریان موشک باران زبونانه آخوندها بر روی کمپ لیبرتی، خون پاکش را فدای آزادی مردم و آبادی میهنش کرد تا همه، بهویژه کارگران ایرانزمین، در میهنی پاکیزه از ظلم و ستم آخوندی، جهان بهتری بسازند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر