متولد: 1343 هفتگل خوزستان
پیوستن به ارتش آزادی 1376
مجاهد قهرمان جواد سالاری در اعتصاب غذای سال 1392 لیبرتی گفته بود:
«ما بهرغم تمامی تعهداتی که مبنی بر حفاظت به ما داده شده بود ولی متأسفانه 5 بار تا حالا مورد حمله و کشتار وحشیانه و گروگانگیری واقع شدیم. بهرغم تمام این جنایتها در سکوت و بیعملی تمام مقامات مسئول قرار دارند و هیچگونه عملی رو در رابطه با این جنایات رژیم و دولت مالکی انجام نمیدهند، بنابراین برای اعتراض به این سکوت و بیعملی مقامات من به تنها راه ممکن که همان مایه گذاشتن از جسم و جانم است دست زدم. از این فرصت استفاده میکنم و به تمامی اشرفنشانان و حامیان مقاومت که همگام با ما در ارتباط با این جنایت جنایتکارانه دست به اعتصاب زدهاند صدبار درود و سلام بیکران میفرستم».
جواد در زندگینامهاش نوشته است:
«سال اول دبیرستان بودم که همگام با دیگر دانشآموزان در تظاهرات ضدرژیم شاه شرکت میکردم. پس از پیروزی انقلاب... ... . از طریق خواندن نشریه مجاهد، کتب زندگینامه شهدا و شرکت در بحثهای آنموقع، با سازمان آشنا شدم».
«پس از چندی به تشکیلات دانش آموزی سازمان وصل شدم. ... کارمان چاپ و پخش تراکت و شعارنویسی، فروش نشریه، ... بود. در 31خرداد 60 دستگیر شدم، به دادستانی مسجدسلیمان فرستاده شدم. در آنجا به اتهام هواداری از سازمان به دو سال حبس محکوم شدم که این دوران را در زندانهای مسجدسلیمان و قزلحصار کرج گذراندم. پس از دو سال به علت عدم احراز توابیّت از سوی دادستانی، مجدداً محکوم به دو سال حبس شدم..»...
میلیشیای پرتلاش هفتگل پس از آزادی بالاخره موفق به خروج از کشور میشود و پس از عبور از هند و هلند، دوباره قافلهی مقاومت را مییابد و خود را به ارتش آزادیبخش ملی ایران میرساند. تا برای رزم رهایی حاضر بودن خود را اعلام کند:
از آن پس محمدجواد در میدانهای پایداری در اشرف و پس از آن لیبرتی مبارزهاش را با سوگندها و تجدیدعهدهایی پیاپی تا آخرین نفس استمرار میبخشد:
مجاهد سرفراز محمدجواد میرسالاری در 28تیر93، نقشه مسیر خود را در شب شهادت علی علیهالسلام چنین رقم زد:
«بگذار رژیم زهر خوردهی آخوندی جهت فرار از نابودی محتومش، دست به هر حیله و ترفندی بزند اما ای شیر خدا! میخواهم گواهت بگیرم که برای من مجاهد خلق، افتخار، همان مجاهد بودن و مجاهد مردن است. افتخار وفا به عهد و پیمانم با راهبران عقیدتیام و عزم جزم برای رساندن امانت مردم ایران (است). و از تو میخواهم که من را در این راه ثابت قدم و استوار بگردانی. جهت تحقق این خواسته بیشتر از پیش خود را نیازمند و متعهد به انقلاب و مکانیزم آن، جمع خواهران و برادران مجاهد خلقم و زدودن هر گونه ضدارزشهای مجاهدی میدانم. محمد جواد میرسالاری 28ـ 4ـ 93»
سلام بر او، روزی که پای در نبرد با دیکتاتوری و ارتجاع، برای آزادی گذاشت،
روزی که در شکنجهگاه به مقاومت ایستاد،
روزی که لباس ارتش آزادی پوشید
و روزی که در اوجی پرشکوه به جاودانگی پرواز کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر