۱۳۹۴ شهریور ۲, دوشنبه

خاطراتي از فريبادشتي شهيد قتل عام 67


فريبا از دانش آموزان بسيارفعال تهران بود. درمقطع سي خرداد مسئول تداركات رساني شرق و شمال تهران شد و مسئوليت چندمدرسه را به عهده داشت . درسي خردادبادشنه مزدوران خميني بشدت ريه اش مجرو ح شدودرحال شهادت به خانه شان منتقل شد شبانه بطورمخفيانه توسط تعدادي ازدكترهاوپرستاران هوادار در بيمارستان عمل شده و به خارج بيمارستان منتقل شد در حاليكه پاسداران دنبال دستگيري او بودند. به مدت يكسال ونيم در شهرهاي مختلف مخفي بود بعلت ضربه قطع شده بود. به مدت يكسال بعد از اينكه خانواده اش باكرايه يك خانه در اراك محلي براي پنهان كردن او و خواهركوچكتر و همسر برادرشهيدش كه  آنها هم بدون جا و مكان بودند پيدا كردند مخفي بود. بعد از چندماه توسط خواهرش وصل شد و بعد از وصل ميخواست توسط قاچاقچي خارج شودكه بوسيله همسايه طبقه بالاي خانه شان لو رفته و دستگير شده و از اراك به تهران زندان اوين منتقل شد. به مدت شش سال از شصت و يك تاشصت و هفت در زندان هاي اوين و قزل حصار و زيرشكنجه بود. همبندهاي اوكه بعدها به سازمان پيوستند از روحيه بالا و سرزنده و شاداب او ميگفتند كه چگونه در حالي كه بعلت شكنجه پاهايش خون چكان بود با لبخند و شوخي كردن روحيه نفرات را عوض ميكرد و هيچوقت او را در خود يا ناراحت كسي نديده بود.  اواخر زندان بعلت ضربه اي كه به سرش واردشده بود دچارتومرمغزي شده و سردردهاي وحشتناك داشت .سال 67درجريان قتل عام ها او را هم براي تعيين تكليف بردند و فقط يك سوال كردند جرم تو در موقع دستگيري چه بود؟ و فريباي قهرمان جواب داد هواداري از سازمان مجاهدين خلق همين كافي بودكه بعلت سر موضع بودن او را اعدام كنند اين سوال و جواب فقط چنددقيقه بود. و در حاليكه روز قبل از اعدام صداي قرآن او كه با صوت در بند ميخوانددرگوش همه يارانش پيچيده بودبه دارآويخته شد. جسد فريبا را هيچوقت تحويل ندادند و او مزارش در خاوران همراه همه سربداران پاكبازخلق است. فريبا هنگام شهادت 25سال داشت. از خانواده فريبا علاوه بر خودش هشت شهيد تقديم راه آزادي خلق و ميهن شده برادرش هوددشتي، همسر برادرش مريم شاه حسيني،  پسردايي هايش رضا و رامين دشتي، همسرخواهرش احمدرشيدي ، و پسرخاله اش . 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر