۱۳۹۳ آبان ۲۵, یکشنبه

زندگينامه مجاهدشهيديدالله جاويدي -شيراز، استان فارس


زندگينامه مجاهدشهيديدالله جاويدي -شيراز، استان فارس





مشخصات شهيديدالله جاويدي
محل تولد :استان فارس 
شغل : دانشجو
سن : حدود  21 سال
محل شهادت: شيراز

زمان شهادت: سال 62-63

يدالله دانشجوي دانشسراي عشايربود واز سال 58فعالانه درميتنگها وحركات اعتراضي عليه رژيم شركت داشت .
وي از مليت لر عشايراستان فارس واز طايفه جاويدي بود كه بسيارسرشناس مي باشند .
خاطرات مجاهدشهيديدالله جاويدي از زبان يكي از يارانش :
من با يدالله جاويدي كه از جوانان مجاهد پرورعشاير لر فارس (نورآبادممسني ياياسوج فارس)بودازسال59اشناشدم.اودانشجوي دانشسراي عشايرفارس بودكه درتشكل دانشجويي فعاليت دا شت. يدالله برادري بسيارفعال وباانگيزه بودكه ازسال58به تشكيلات دانشجويي پيوسته بود.يدالله نامزد داشت كه تمام آرزويش اين بودكه فرزانه رابتواندبه مسيرمبارزه بكشاند.ودراين مسيرازمن كه خواهرمجاهدي بودم كمك ميگرفت.ولي درسال59ميگفت اگرفرزانه به مبارزه كشيده شودمن بااوميتوانم زندگي مشترك داشته باشم ودرغيراينصورت بين مبارزه و زندگي من بلاشك مبارزه ام راانتخاب ميكنم.
4مهر60 تعدادي از نيروهاي فعال دانشجويي دريك تهاجم گسترده توسط سپاه پاسداران دستگيرشده بود،يدالله هم قراربودبه خانه اي كه تعدادي از نفرات درآن دستگيرشدبرودكه خوشبختانه باهوشياري صاحب خانه پسركوچكش راسرخيابان فرستاده بودتابه يدالله اطلاع بدهدكه به آن خانه نيايدويدالله هم ازچنگال پاسداران نجات پيداكرد.بعداز چند روز اوراديدم روحيه بالا وعزم اومرامنقلب كرد.
آخرين بار اورادرتابستان سال61ديدم كه خانه مادرم كه من انجابودم آمدووصيتنامه اش رانوشت وجاسازي كرده بودوبرايم آورد وگفت تهاجمات وحشيانه پاسداران به خانه هاي هوادران زيادشده است واحتمال دستگيري اووجودداردواگردستگيرشودبلاشك بااطلاعاتي كه دا رد اعدام خواهدشد.ولي اوبه مبارزه خودش ادامه خواهدداد.وگفت اگرشهيدشدم وصيتنامه ام رابه خانواده ام برسان.به فرزانه بگومن كه من تعهدي به خداوخلقم داشتم وآنهم تلاش براي آزادي آنها بود ومن بين زندگي واين آرمان مخيل بودم ،ودرنهايت مبارزه براي آزادي راانتخاب كردم مراببخش وبه دنبال زندگيت برو برايت آرزوي خوشبختي ميكنم .
يدالله رادرسال62ويااواخر61دستگيركردند،اومسلح به سلاح ونارنجك بود.اورابعدازدستگيري تحت شكنجه وحشيانه اي قرارداده بودندبطوري كه ديگرقادربه راه رفتن نبودوچاردست وپا راه ميرفت.دوستان اودرزندان ميگفتنديدالله راباكمك دونفركه زيربغل اوراگرفته بودندبه دستشويي ميبردند،امادر اراده وعزم سترگ يدالله هرگزدربرابرفشارهاي دشمن ذره اي خلل ايجادنشدوبه همين دليل ،اوراچه بلحاظ روحي و ياجسمي بشدت موردشكنجه قرارميدادند. بعدهاشنيدم كه قبل ازاعدام به اوملاقات بامادرش رادادند.دراين ملاقات هم اومادرش رادلداري ميدادوبه اوروحيه ميداد. درملاقات،اوبه زمان لري بامادرش صحبت ميكردكه ازطرف پاسدارمحافظ بشدت موردتوهين قرارميگرفت وميگفت فارسي حرف بزن. يدالله رابعدازشكنجه هاي زياد اعدام كردند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر